ماجرای جنایتِ دسته جمعیِ خانوادگی / مصطفی عباسی
مقدمه:
برخی صحنه های جنایت به جهت وضعیت صحنه و نوع و شدت ارتکاب جنایت، خواه ناخواه تاثیرات شدیدی بر روح و روان اشخاص حاضر و ناظر در محل _ در کوتاه مدت و بلند مدت _ می گذارد، خاطره ای که در اینجا نقل می کنم مربوط به قتل دسته جمعی اعضای یک خانواده است، که تصور نمی کنم صحنه آن جنایت را هرگز فراموش کنم.
شرح ماجرای جنایت:
اواخر سال ۸۸ در یکی از روزهای سرد زمستان، اوایل شب از یکی از کلانتری های داخل شهر خبر کشف اجساد اعضای یک خانواده در منزلی در یکی محله های شهر را به اطلاع بنده رساندند. بلافاصله در معیت رئیس اداره مبارزه با جرایم جنایی آگاهی استان و رئیس شعبه قتل آگاهی و دو نفر دیگر از افسران شعبه قتل خود را به محل اعلام شده رساندیم، افراد زیادی در درب منزل محل کشف اجساد تجمع کرده بودند. صحنه به خوبی توسط مرجع انتظامی حفظ شده بود. ابتدا وارد حیاط منزل شدیم سپس درب ورودی قسمت داخلی منزل را باز کردیم بوی تعفن کاملاً احساس می شد، به محض باز کردن درب با جسد دختر و پسری به ترتیب حدوداً ۸ و ۱۱ ساله – که به نظر می رسید خواهر و برادرند - مواجه شدیم که مابین هال منزل و اتاق پذیرایی در کنار هم و به رو افتاده بودند و دستشان در دست هم بود به طوری که سرشان داخل هال و پاهایشان داخل اتاق پذیرایی قرار گرفته بود. هر دو خواهر و برادر از ناحیه پشت بدن مورد اصابت گلوله های متعدد گلوله قرار گرفته بودند. وارد اتاق پذیرایی منزل شدیم در گوشه ای از اتاق، جسد زن خانواده قرار داشت که از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود، به طوریکه جمجمه وی متلاشی و مغزش بر روی زمین و دیوار پاشیده شده بود. در فاصله کمی از زن جسد مردی قرار داشت که اسلحه کلاشینکفی در دستش بود و از قسمت زیر چانه مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود به طوریکه در اثر شدت اصابت گلوله جمجمه وی متلاشی و مغز وی به سقف اتاق پاشیده شده بود. در قسمتی از همان اتاق پذیرایی _ که تنها اتاق منزل هم بود _ سفره ای پهن شده بود که با توجه به مواد غذایی موجود از جمله؛ لقمه های کوچک نان و پنیر معلوم بود برای صرف صبحانه پهن شده است. در کنار سفره دو عدد کیف مدرسه قرار داشت که مشخص بود متعلق به دختر و پسر بچه مقتول است. از صحنه و جزئیات آن و نیز تحقیقات تکمیلی مشخص شد که جنایت در اوایل روز و قبل از رفتن بچه ها به مدرسه اتفاق افتاده است، بدین صورت که ابتدا مرد خانواده _ به دنبال مشاجره لفظی با همسرش _ با اسلحه زنش را مورد اصابت گلوله قرار داده و در این حین دو فرزند خانواده با دیدن صحنه قتل مادرشان بلافاصله از کنار سفره بلند شده و قصد فرار و خروج از منزل را داشته اند که قبل از خروج از اتاق، مورد اصابت گلوله های متعدد پدرشان قرار می گیرند و در حالیکه دست در دست یکدیگر داشته اند، کشته می شوند.
با جستجوی کامل قسمتهای مختلف منزل به دست نوشته ای از مرد خانواده برخورد کردیم که _ علی رغم آشفتگی در نگارش _ در آن ذکر کرده بود؛ به خاطر فقر و نداری و بدهکاری و نیز روابط مشکوک زنش از زندگیش خسته شده است.
در همان لحظات اولیه مشخص گردید که مرد خانواده از لحاظ اعتقادی پیرو فرقه ای است که یکی از اعتقادات مسلم پیروان آن "تناسخ ارواح" است و به تجربه ثابت شده است، در میان پیروان فرقی که چنین اعتقادی دارند خودکشی و قتل رواج بیشتری دارد.
"پایان"